بازی Man Of Medan ساخته ی جدید استودیو Supernasive Games می باشد که قابل توجه هست که این استودیو سازنده ی بازی Until Dawn هم هست که واقعا کارنامه ی درخشنانی برای استودیو سوپرمسیو تلقی می شوند.بازی Man Of Medan یه جورایی میراث بر بازی Until Dawn هست که فقط همان اتمسفر و گیمپلی را تنها با داستانی جدید به ما تحویل می دهد.با این تفاوت که بازی Until Dawn یک بازی عالی در میان بازی های انحصاری سونی بود ولی Man Of Medan یک بازی به زور متوسط هست.کاملا معلوم هست که سازندگان این بازی قصد این را نداشتند که یک تجربه ی جدید را به گیمر ها بدهند و فقط می خواستند که با استفاده از نام خوب Until Dawn یک بازی معمولی بسازند و از طریق این بازی پولی در بیاورند.البته این را هم متذکر می شوم که این سبک استودیو ها مانند : سوپر مسیو و کوانتیک دریم ، همواره با داستان های جذاب خودشان مارا مجذوب خود می کنند و گیمپلی ها در این بازی یک مفهوم تکراری Quick Time Evet و انتخاب هایی که در داستان تغییر ایجاد می کنند،را دارند که به نوعی امضای این نوع استودیو ها است و خیلی نمی توان از این بازی ها توقع گیمپلی عالی و بی نقص داشت.من این انتقاد را برای این از بازی دارم که کار های خوب این تایپ بازی ها مثل Heavy Rain یا Until Dawn من را کاملا سرگرم می کردند ولی من آف مدن خیلی جا ها برایم خسته کننده بود و حتی بعضی وقت ها به دنبال راهی برای سریع تر رفتن و تمام شدن سریع تر بازی داشتم هرند که خیلی بازی بلندی نیست و فکر کنم حدود ۴ یا ۵ ساعت بیشتر نبود.
همه چیز از آن کشتی شروع شد
بازی در پرولاگ به جنگ جهانی دوم می رود که یک کشتی آمریکایی که Man Of Medan در یکی از بنادر چین پهلو گرفته.دو سرباز به بیرون از کشتی می آیند که خوش گذرانی کنند ولی به خاطر مست بودن فرمانده این دو سرباز را تنبیه می کند.این دو نفر وقتی بیدار می شوند،متوجه می شنود که یک اتفاق عجیبی افتاده چون افراد زیادی از خدمه و سربازان مرده اند و بقیه هم ترسیده اند.آنها متوجه می شوند که موجود عجیبی در کشتی وجود دارد آن دو سعی در مبارزه با این موجود دارند ولی این موجود ان دو نفر را هم می کشد.بعد از پرولاگ،ما شخصی را در یک کتاب خانه می بینیم به نام Curator که یک جورایی راهنمای بازیکن در بازی ست او بعد از پرولاگ با شما درباره ی چیزی که شاهد آن بودید صحبت ی کند که به نظر من خیلی شبیه فیلم های آلفرد هیچکاک است که آلفرد قبل و بعد از فیلم با شما صحبت می کند. بعد از آن ، داستان به زمان حال می اید و گروهی جوان که در حال رفتن به یک سفر غواصی هستند را به ما نشان می دهند.این گروه ۴ نفره تشکیل شده از Alex و برادرش Brad و دوست دختر الک یعنی Julia و برادر جولیا که Conrad هست.و ناخدای قایق این افراد هم زنی به نام Fliss است .این افراد طی یک سری عوامل که در بازی به وجود می آید ، به کشتی Man Of Medan می روند و با وقایعی ترسناک رو به رو می شوند. خب همانطور که متوجه شدید خط داستانی بازی از همان اول به شما تمام قضیه ی داستان را برای شما افشا می کند و در ادامه شمارا در وضعیتی قرار می دهد که معلوم است از اول چه شکلی است و شما می دانید در چه فضایی قرار دارید.یعنی پرولاگ اصلی نه تنها به بازی کمکی نکرد بلکه خیلی به بازی لطمه زد.به نظر من اگر پرولاگ اولیه وجود نداشت،خیلی بهتر درون اتمسر ترسناک و ناشناخته ی Man Of Medan قرار می گرفتیم.
ترس زورکی
من خودم به شخصه وقتی اسم ژانر وحشت به گوشم می خورد ، به یاد استیون کینگ بزرگ می افتم.این نویسنده کتاب های زیادی در این ژانر نوشته که من بعضی از این کتاب ها را خواندم.در تمام این کتاب ها یک چیز موج می زند:ترس.که به قول خود استیون کینگ ترس واقعی ترس از ناشناخته هاست.ولی انگار Man Of Medan کلا با حرف استیون کینگ مخالفه و دوست دارد با چیز هایی که شما قبلا از اون ها با خبر هستید شما را بترساند.که کاملا در این امر شکست خورده و نتوانسته خودش را به عنوان یک بازی ترسناک که موهایمان را به تنمان سیخ می کند باشد.درواقع با اینکه بازی به عنوان یک بازی ترسناک معرفی شد یا حداقل بنده اینطور فکر می کنم ، این بازی اصلا ترس را به من القا نمی کرد و کلا تمام صحنه های ترسناک بازی یک سری جامپ اسکرز بودند که میشه گفت همان پخ کردن خودمان هستند.ختی شما این را در بازی بازیگران هم می توانید مشاهده کنید.چون این افراد با اینکه در فضای ترسناکی مثل یک کشتی متروکه قرار گرفته اند ولی خیلی وقت ها جوک می گویند و خونسردی خودشان را به طور غیر قابل باوری حفظ می کنند که کاملا نشان می دهد که ترس بازی یک شوخی بزرگ است و اینکه بازی سازان می خواهند شمارا زورکی بترسانند.که البته بازیگری ضعیف شخصیت ها هم به اثبات ترسناک نبودن بازی کمک کرد.صحنه های ترسناک بازی یه سری مکان های خاصی که موش در آن ها زیاد است ، البته توجه داشته باشید که بازی ساز می خواست که از استیون کینگ تقلید کند ولی تقلیدش کاملا بد بوده و کار هایی که بر خلاف استیون کینگ انجام داده باعث خنده دار شدن بازی شده.تنها المانی که به ترسناک تر شدن بازی کمک کرد ، صدا گذاری خوب بازی بود و ما حتی در جامپ اسکرز ها هم با صداهای درست و به جای بازی توانستیم که کمی بترسیم.
گیمپلی از جنس انتخاب
یکی از خوبی هایی که این بازی دارد این است که تمام اتفاقاتی که در بازی می افتد به انتخاب های بازیکن وابسطه است.شما در طی بازی کنترل تمام ۵ شخصیت اصلی را بر عهده خواهید گرفت و هر اتفاقی ممکن است برای هرکدام از شخصیت ها بیفتد. پس بنابر این باید مواظب باشید که در هر انتخاب چکار کنید.بازی در موقع انتخاب دیالوگ ها بازی به شما سه انتخاب می دهد:یکی حرف نزدن است و دوتای دیگری هم به هر گونه تاثیر خود را هم در شخصیت و هم در رابطه ی شخصیت در حال کنترل شما با دیگر شخصیت ها می گذارد.در موقع معرفی بازی به شما ۵ شخصیت با تیپ شخصیتی خاص می دهد که این تیپ ها در مواقع خاص و با انتخاب ها تغییر می کند که منوی تغیرات شخصیت ها خیلی شبیه Until Dawn است.مثلا اول بازی میگوند که فلیس یک زن کله شق و با اعتماد به نفس است ولی با ارتباط با بقیه و فضای موجود در بازی و انتخاب ها شخصیت تمام این خصوصیات تغییر می کنند که به نظر من یک عملکرد مثبت است ولی کاملا مثل Until Dawn می باشد که نشان می دهد استودیو سوپر مسیو خیلی در تغییر گیم پلی زحمت نکشیده و فقط می خواسته که تنها تغییر نسبت به Until Dawn داستان بازی باشد.شما در طی بازی یک سری کالکتیبل هایی پیدا می کنید که یک سری عکس هایی است که با نگاه کردن به این عکس ها میتوانید یکسری اتفاقاتی که در آینده ممکن به وجود بیاید را به شما نشان می دهد و اتفاق افاتدن یا نیفتادن این تصاویر تنها به انتخاب های شما در بازی بستگی دارد.شما تنها چیزی که میشه اسمش را کامبت گذاشت ، یک سری کلید هایی هستند که باید در لحظه ی درست زده شود که اگر زده نشود یک سری عواقبی دارد و اگر زده شود ممکن است که شخصیت شما یا پیروز نبرد شود یا سالم از نبرد فرار کند.بازی انقدر به دستورات بازیکن بها می دهد که چندین پایان مختلف خواهد داشت.یکی از موضوعاتی کلا از همان اول من را آزار می داد، تغیرات دوربین در بازی بود که وقت و بی وقت تغییر می کرد و از زوایای دور و نزدیک کاراکتر را نشان می داد که مثلا خلاقیتی باشد که به نظر من اصلی ترین مشکل بازی همین تغیرات بیهوده و مسخره ی دوربین است.
گرافیک نسل هفتمی در نسل هشتم
بازی از جنبه ی بصری خیلی حرفه ای نیست و میشه گفت در حد یک بازی نسل هفتمیه.یعضی از قسمت های بازی که تعدادشون خیلی زیاده دچار افت فریم می شود که خب بین این همه مشکل، این اخری دیگر بازی را نقش بر زمین می کند.گرافیک بازی در اینکه بازی من آف مدان ترسناک نباشد هم دخیل است.زیرا ازلحاظ ایموشن های صورت گرافیک بازی ترس را در صورت شخصیت ها نشان نمی دهد و بعضی وقت ها در بعضی مواقع کمی احساس در بازیکن نشان داده می شود
جمع بندی
شاید سازندگان ایده ی خوبی برای بازی من آف مدن در ذهن داشتند ولی مطئنا این ایده به ثمر ننشسته و کاملا شکست خورده
دیدگاه بگذارید